شب قدر
دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۶ ق.ظ
۱۰روز فرارکردمازهمه چیز وتنها پناه بردم به شمال!
به خانه های پدربزرگ ها!که یکی ازآنها خالی از پدربزرگ بود!
بعداز۳ماه رفتم شمال!میخاستم دور شوم ازهمه چیز،همه کس...
خوووب بود!خیلی خوووب!
سنگ هایم را باخودم واکندم وبرگشتم!
برگشتم و حالم خوبِ خوب است!
شبی هم که گذشت اولین شب قدر بود!باحسی متفاوت ازسالهای پیش!
امسال باگریه برای یک خواسته دنیایی سرم را پیش خدا کج کردم!
قلبم لرزید وقتی به بحسنِ قران سرگرفتن رسیدم!تولد امام حسنم هم یه حس توسل خاصی بهشون بهم دست داد!
امام رضایم هم که همیشه خدا به اسمش که میرسم اشکم جاری میشود!
آروم شدم امشب!خیلی آرومممم!
خدایــــا عاشقتم!
+آلبوم مهدی یراحی فوق العادست!
+ برنامه دیشب ماه عسل با روح و روان من بازی کرد!واقعا تکونم داد!یکم بخودم اومدم!
۹۴/۰۴/۱۵